شعر ایرج میرزا برای مادر
شعر معروف قلب مادر از ایرج میرزا
داد معشوقه به ... - شعر کامل را اینجا بخوانید
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا
بر دست من نه جام جان ای دستگیر عاشقان دور از لب بیگانگان پیش آر پنهان ساقیا
نانی بده نان خواره را آن طامع بیچاره را آن عاشق نانباره را کنجی بخسبان ساقیا
ای جان جان جان جان ما نامدیم از بهر نان برجه گدارویی مکن در بزم سلطان ساقیا
اول بگیر آن جام مه بر کفه آن پیر نه چون مست گردد پیر ده رو سوی مستان ساقیا
رو سخت کن ای مرتجا مست از کجا شرم از کجا ور شرم داری یک قدح بر شرم افشان ساقیا
برخیز ای ساقی بیا ای دشمن شرم و حیا تا بخت ما خندان شود پیش آی خندان ساقیا
امیدوار چنانم که کار بسته برآید وصال چون به سر آمد فراق هم به سر آید
من از تو سیر نگردم و گر ترش کنی ابرو جواب تلخ ز شیرین مقابل شکر آید
به رغم دشمنم ای دوست سایهای به سر آور که موش کور نخواهد که آفتاب برآید
گلم ز دست به دربرد روزگار مخالف امید هست که خارم ز پای هم به درآید
گرم حیات بماند نماند این غم و حسرت و گر نمیرد بلبل درخت گل به بر آید
ز بس که در نظر آمد خیال روی تو ما را چنان شدم که به جهدم خیال در نظر آید
هزار قرعه به نامت زدیم و بازنگشتی ندانم آیت رحمت به طالع که برآید
ضرورتست که روزی به کوه رفته ز دستت چنان بگرید سعدی که آب تا کمر آید